مرغ مهاجر
محمد شفیع بیان محمد شفیع بیان

من ان یکی مرغ مهاجردیاران خویشم

من ان یکی ګمشده هم قطاران خویشم

به ګرمی بنشسته بودیم درجمع یاران

بیامد صدا تیرو زدورشد صیاد نمایان

به سختی جمع ازمارا مجروح کردند

نمیدانم چه ارقامی رابی روح کردند؟

هرکدام درپی قصد فرارازانجا ګشتیم

از ان روزببعد دوباره انجا بر نګشتیم

هر کدام بهرسویی مجبوربفرارګشتیم

به ناچاربه جای دیګری برقرارګشتیم

زجای ولانه وکاشانه خود دل بریدیم

ازاینرودیارهجرت را بخود برګزیدیم

 

        ۲۰۰۸ دنمار ک


January 13th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان